زندگی سفری طولانی است که انسان با پیمودن این مسیر از زمانیکه کوچک است و تا وقتی که جوان و بزرگتر میشود، با به دوش کشیدن کولهباری از تجربیات و خاطرات بار سفر را میبندد و به مقصدگاه ابدی خود میرود.
یکی از سفرهای زندگی من که هم ناملایمات و هم خوشیهای زیادی در پی داشت، سفر به شمال کشور یعنی گیلان بود که یکی از خاطرات خوب زندگی من را رقم زد.
جاده شمال با آسمان آبی و ابرهای پراکنده سفید و با بارانهای گاه و بی گاهش، عطر و بوی دلنشین و هوای دلپذیرش، به یک خاطره خوب در ذهن هر مسافری که به شمال سفر میکند تبدیل شده است.
در سفر ما به شمال باران نم نم میبارید و بوی خاک تازه تر شده، همه جا را فراگرفته بود. درختها بر جادههای پر پیچ و خم شمال مانند چتری سایه انداخته بودند و صدای پرندهها از گوشه و کنار به گوش میرسید.
اما متاسفانه ترافیک هم از شهرهای دیگر به همراه بقیه مسافران بار بسته بود و به اینجا آمده بود و باز هم تلفات و آسیبها به چشم میخورد و لحظات تلخی را به وجود میآورد. اما با این حال گذر کردیم و به مناطق دیدنی گیلان رفتیم تا از مناطق زیبای دیگر هم دیدن کنیم.
به امامزاده ابراهیم رفتیم و برای گذشتگان طلب آمرزش و رحمت کردیم. به قلعه رودخان رفتیم و از آن همه پلههای طولانی و بلند عبور کردیم و به بالای کوه رسیدیم و از میراث فرهنگی اصیل گیلان دیدن کردیم. تابلوی زیبای قلعه را خریدیم تا برای همیشه لحظات خوب و شیرین و طبیعت زیبای قلعه رودخان را به خاطر بسپریم.
سفر ما ادامه داشت. از مغازههای شهر گیلان که دارای سوغاتیهای این شهر نظیر شیرینی فومن و نان زرین و کوکیهای خوشمزه و غذاهای محلی خوشمزه دیدین کردیم و مقداری برای خود و خانواده خود به رسم یادبود خریداری کردیم.
همراه با خانواده به رستوران محلی رفتیم. در منوی آن رستوران مرغ ترش، ترش تره، ماهی شکم پر، باقالا قاتوق و میرزاقاسمی وجود داشت که ما مرغ ترش را انتخاب کردیم و بسیار خوشمزه بود.
در ادامه مسیر به موزه میراث روستایی رشت رفتیم و از صنایع دستی خوش رنگ و زیبای آن جا دیدن کردیم. همچنین از موزه میرزاکوچک خان جنگلی و جنگلهای سراسر پوشیده از درختهای کاج و صنوبر که منظره زیبایی آفریدهاند دیدن کردیم. استان گیلان آنقدر زیبا است که هر چه از آن بگویم کم گفتهام.
زمان ما خیلی زود گذشت و تمام شد و ما مجبور به بازگشت شدیم. در مسیر بازگشت ماهیگیران زحمتکش را دیدیم که تور به دست به سمت دریا میروند. و میدیدیم مزرعههای برنج که عطر برنج تازه خوشه زده همه جا را پر کرده است و همچنین زیتونها که از درختها آویزان بودند و رنگ سبز و زیبایش، منظره قشنگی در اطراف و در طبیعت به وجود آورده بود.
ما از این انشا نتیجه میگیریم که سفرها میآیند و میروند تنها چیزی که مهم است این است که همراه خود از سفرها چه چیزی را به همراه بیاوریم و چه خاطرهای ثبت کنیم.